16هفته و6روز جمعه24اذر
از همین الان با بابایی باهم رفتید توی ی گروه و مامان را تنها گذاشتید هر وقت بابایی هستش شما هم شیطونی وقتی نباشه شما هم اصلا انگار نه انگار که مامانی هم میخاد که تو براش شیطونی کنی تازه دیروزم که بهت خیلی خوش گذشت کنار دریا بابایی برات کباب درست کرد و کباب زدی. کلی هم توی دل مامان شیطونی کردی.میدونی بابایی چقدر برات ذوق میکنه وقتی که شما داری حرکت میکنی یا اینکه حس میکنه که قلبت کوچیکت داره میزنه من میدونم که چقدر سختش که نمیتونه پیش ما باشه و شما را ببینه توی هفته اینده بابایی خواست به مادر احترام بذار و بخاطر مادر زودتر میاند پیشمون .اینطوری بهتر مامان چون مادر کلی برامون زحمت کشیده تازه کلی دیگه هم زحمت براش داریم مادر دو روز ...
نویسنده :
من و مامان و بابا
8:45